پيام دوستان
+
من غزل بودم، رهايم کرد دستي ناتمام
شاه شطرنجي که تا آخر همان سرباز ماند
.
از بهاي عشق پرسيدم، نوشتي: آه و اشک
پاسخت امّا ميان هالهاي از راز ماند
.
محمّد عابديني
#به_وقت_شعر
كيوان گيتي نژاد و
103/4/7
دلم رازي نالان و غمگين سر داده بود. لاجرم بر ماندن يا رفتني غريب سخن مي گفت همي. يار خوش زبان من اما داغ يار بر بالين ديده بود. زمهرير عاشق شد در پي تقدير و صحراي احمر مدني در خفا بايد مي بود. حال من حال غريبي ست اين روزا هم در ماندن هم در رفتن مخير گشته بود دلم تنگ ميشود براي آن يار جاني ندا آمد که حيدر با تو پيمان بسته بود مي روي اي خوش روان هجرت بنماي اما يار بايد بايد ني تمود
+
عمريست عاشقت شده اين مرد بي قرار
اين مرد زخم خورده ي شيداي سوخته
#تک_بيت
#خط_خودکاري
محمّد عابديني
دبيرستان انصاري
103/4/5
+
مي دوني خشک بري خيس برگردي يعني چي؟
#سفير_انگليس
دبيرستان انصاري
103/4/5
+
امام باقر (عليهالسّلام) فرمود:
صبر دو صورت است:
صبر بر بلا که خوب و نيکو است
ولي بهترين اين دو صبر دوري از حرام است.
كيوان گيتي نژاد و
103/3/28
+
در #راهپيمايي دشمنان خارجي و در #انتخابات دشمنان داخلي را از مرزهاي #انقلاب دور خواهيم کرد إنشاءالله.
و آنروز يقيناً خواهد آمد که اين پاهاي گامبرداشته در مسير راهپيمايي و اين دستهاي قلمزده در برگههاي رأي در عرصه محاسبه الهي به فريادمان ميرسند.
كيوان گيتي نژاد و
103/3/28
مهم اين است که با دست بنويسي با سر برداري با دل جذب کني با جان دفاع کني و هر دو را باغيرت ابدي کني اگر در اين راه به او سپاري با جان امضا اش کني با آبرو هضم اش کني بي پروا به آستان حيدري اش دل بدهي جانت را تسليم باورت کني اين باور را به زينت عشق ابدي کني اين ميشود معامله قرن مکتب حيدري که ميعادگاه و نتيجه اش در صحراي احمر به علمداري حيدرثاني و به غيرت ذوليميني و يسارايي حيدريون نماد ملي ما ميشود
+
از دست خودم شکسته شد بال خودم
عمريست شدم اسيرِ چنگال خودم
من گم شده ام، نيست کسي دنبالم
بايد بروم خودم به دنبال خودم
محمّد عابديني
كيوان گيتي نژاد و
103/3/28
كيوان گيتي نژاد و
103/3/13
آقاجون فدات بشم قربونت برم تو اوج صفا و محنت و گذشتي تو منتهاي کرم و لطف و ارزشي معناي حقيقت را در وجود خود متبلور و مفهوم گذشت را قافيه دادي من چقدر گمراه بودم هستم من 0قدر نادان و ناسنجيده شما را از خود جدا و فارغ مي چنداشتم من تماما زحمت هستم و توفيق با تو بودن کرامتي است بي وصف و بي مانند که نه در وهم گنجد و نه در عقل جاري شود مرا درياب که بي تو همان هيچ ام که بودم و هستم
خانه ي خانواده
103/1/14